مقدمه
در نوشته «آشنایی با اقسام علم حصولی» به صورت اجمالی درباره «قضیه» صحبت کردیم تا بتوانیم رابطه آن با تصدیق را متوجه شویم. حال در این نوشته قصد داریم کمی بیشتر درباره قضیه صحبت کنیم و با اجزاء و اقسام آن آشنا شویم.
اهمیت این آشنایی به این دلیل است که استدلالها از قضیه تشکیل شدهاند و برای جلوگیری از برخی مغالطهها ضروری است که با انواع قضیه و اجزاء آنها آشنا شویم. به عنوان مثال قضیه «جزئی، کلی است» را در نظر بگیرید. در نگاه اول بهنظر میرسد این قضیه امکان ندارد درست باشد؛ زیرا جزئی یعنی مفهومی که فقط یک مصداق دارد و کلی یعنی مفهومی که بیش از یک مصداق داشته باشد. پس صادق بودن این قضیه به این معناست که جزئی در عین جزئی بودن، جزئی نباشد {بلکه کلی باشد} و این اجتماع نقیضین است. ==> اما اگر با اقسام قضیه و انواع حمل در قضایا آشنا باشید، به راحتی متوجه میشوید که این قضیه نهتنها هیچ مشکلی ندارد بلکه حتی صادق هم هست.
بنابراین از آنجا که تحلیل اشتباه یک قضیه میتواند منجر به مغالطه در استدلال بشود و از طرف دیگر هر قضیهای را نیز نمیتوان در هر استدلالی به کار برد، لازم است قبل از ورود به استدلالها، آشنایی کافی با قضایا پیدا کنیم.
الف) تعریف قضیه
قضایا همان جملات خبریای هستند که متصف به صدق یا کذب میشوند؛ مثل جملات «کتابِ علی گرانقیمت است» و «ماشین حسین پراید است». ==> در مقابل، جملاتی هستند که به صدق و کذب متصف نمیشوند؛ مثل جملات «درس بخوان» و «آیا هوا سرد است؟». به این جملات، اصطلاحاً جملات انشائی {در مقابل خبری} گفته میشود و قضیه به شمار نمیآیند.
1. معادل «قضیه» در زبان فارسی، «گزاره» است.
2. قبلاً توضیح دادهایم که «تصدیق» به معنای قضاوت ذهن نسبت به وجود یا عدم وجود رابطهای خاص میان دو چیز در عالم خارج از ذهن است. همچنین توضیح دادهایم که قضایا در واقع حکایتگر همین تصدیقها هستند. ==> برای توضیحات بیشتر، به نوشته «آشنایی با اقسام علم حصولی» مراجعه بفرمایید.
ب) اقسام قضیه
1. قضیه حملی و شرطی
قضیه در مرحله اوّل به دو قسم حملی و شرطی تقسیم میشود. قضیه حملی {یا حملیه}، قضیهای است که در آن بدون هیچ شرطی، حکم به وجود یا عدم وجود نسبتی میان دو چیز کرده باشیم؛ مثل قضیه «احمد خوشبخت است» یا «احمد خوشبخت نیست». قضیه شرطی {یا شرطیه} نیز، قضیهای است که در آن حکم به وجود یا عدم وجود نسبتی میان دو چیز کرده باشیم به شرط تحقق نسبتی دیگر؛ مثل قضیه «اگر احمد پولدار باشد، خوشبخت است» که در اینجا حکم کردهایم که نسب «خوشبختی» با «احمد» تحقّق دارد به شرط اینکه «پولدار بودنِ او» تحقق داشته باشد.[1]
در ادامه این نوشته با اجزاء و اقسام قضیه حملی آشنا خواهیم شد و ان شاء الله توضیحات اجزاء و اقسام قضیه شرطی در یک نوشته مجزا بیان خواهد شد.
2. اجزاء قضیه حملی
هر قضیه حملی از 4 جزء اصلی تشکیل شده است: «1. موضوع 2. محمول 3. نسبت و ارتباط بین موضوع و محمول 4. حکم به وقوع یا عدم وقوع نسبت». به عنوان مثال اجزاء قضیه «کتاب علی گرانقیمت است»، به این صورت است:
- «کتاب علی» که قصد داریم از آن سخن بگوییم، «موضوع» این قضیه است.
- «گرانقیمت» که قصد داریم آن را بر «کتاب علی» حمل کنیم، «محمول» این قضیه است.
- «گرانقیمت بودنِ کتاب علی» نسبتی است که بین موضوع و محمول {در این قضیه} وجود دارد و همین است که متعلق حکم قرار میگیرد.
- حکم به وقوع یا عدم وقوع نسبتِ قضیه که در زبان فارسی با الفاظی مثل «است» و «نیست» بیان میشود، جزء چهارم قضیه است. لفظ «است» در مثال ما نیز بیانگر همین حکم است {یعنی بیانگر اینکه «گران قیمت بودنِ کتاب علی» در عالم واقع محقَّق شده است}.
وقتی گفته میشود اجزاء یک قضیه حملی این موارد است، دقت کنید که:
- اولاً منظور صرفاً اجزاء لفظی نیست؛ بلکه منظور اجزائی است که برای تشکیل شدن یک قضیه لازم است کنار هم جمع شوند. به همین دلیل اگرچه «نسبت بین موضوع و محمول» به صورت ملفوظ در قضیه بیان نمیشود، اما از آنجا که همین نسبت است که متعلق حکم قرار میگیرد، به عنوان یکی از اجزاء قضیه به شمار میآید.
- ثانیاً این اجزاء، اجزاء اصلی قضیه بودند. ممکن است یک قضیه حملی چند جزء دیگر مثل «سور» و «جهت» نیز داشته باشد. در ادامه با «سور» آشنا خواهیم شد اما درباره «جهت» شاید در نوشتههای بعدی صحبت کنیم.
حال که با اجزاء اصلی قضیه حملی آشنا شدیم، باید بتوانیم اجزاء هر قضیه حملیای را از هم تفکیک کنیم. در نگاه اول کار سختی به نظر نمیآید؛ اما وقتی به جملات و قضایای به کار رفته در نوشتهها یا گفتوگوها دقت میکنیم، ممکن است کمی کار سخت باشد. مثلاً آیا میتوانید چهار جزء قضیه حملی را در قضیه «علی همسر دارد» مشخص کنید؟
این قضایا اگرچه ساختارشان کمی فرق میکند، اما همگی قابل تبدیل به ساختار منطقی «الف ب است» هستند. به همین دلیل در علم منطق گفته میشود برای استفاده از این قضایا در استدلال یا تحلیلهای عقلی، بهتر است آنها را به ساختار «الف ب است» تبدیل کنید تا هم اجزاء آنها به شکل سادهتری قابل شناسایی باشد و هم قوانین منطقی با دقت بیشتری اجرا شوند. ==> به عنوان مثال قضیه «علی همسر دارد» را میتوان به «علی همسردار است» تبدیل کرد تا به شکل ساختار «الف ب است» در بیاید. الان به راحتی میتوان آن را تحلیل و اجزایش را مشخص کرد.
با توجه به اینکه سعی خواهم کرد در مباحث خداشناسی، هنگام بیان استدلالها، قضایا را در ساختار ساده آن (یعنی همان «الف ب است») بیان کنم، به نظر میرسد توضیحات مفصل درباره تبدیل ساختار قضایا ضروری نباشد. اگر مایل به مطالعه بیشتر در این زمینه هستید، پیشنهاد میکنم سری به کتابهای منطقی بزنید.
3. اقسام قضیه حملی
1.3. تقسیم قضیه حملی از جهت حکم
قضیه حملی از جهتهای مختلف، به اقسام مختلفی تقسیم میشود. یکی از این جهتها، حکم قضیه است که قضیه حملی را به دو دسته تقسیم میکند:
- موجبه: به قضیه حملیهای گفته میشود که حکمش اثباتی باشد؛ یعنی وقوع نسبت در عالم واقع را اثبات کند {مثل قضیه «علی مهربان است»}.
- سالبه: به قضیه حملیهای گفته میشود که حکمش سلبی باشد؛ یعنی وقوع نسبت در عالم واقع را نفی کند {مثل قضیه «علی مهربان نیست»}.
2.3. تقسیم قضیه حملی از جهت موضوع
جهت بعدی، موضوع قضیه حملی است که آن را به انواع زیر تقسیم میکند:
- شخصیه: به قضیه حملیهای گفته میشود که موضوع آن جزئی باشد {مثل قضیه «علی مهربان است» که موضوع آن یک مفهوم جزئی است و تنها یک مصداق دارد}.
نکته (1): اگر موضوع جمع باشد و محمول به همه آنها {یعنی به مجموع آنها درحالی که جمع هستند} اسناد داده شود {نه به یک یک آنها}، در این صورت قضیه از نوع «شخصیه» خواهد بود. ==> مثل قضیه «دانشجویان کلاس الف دوازده نفر بودند». در این قضیه «دوازده نفر بودن» بر مجموع دانشجویان کلاس الف اطلاق میشود و بر فرد فرد آنها صادق نیست.
نکته (2): قضایایی مثل «سقراط و افلاطون و ارسوط از بزرگان فلاسفه یونان بوده اند» نیز «شخصیه» هستند. در واقع این قضایا چند قضیه شخصیه هستند که با هم ترکیب شدهاند. بنابراین اصل قضیه مذکور چنین بوده که «سقراط از بزرگان فلاسفه یونان بوده است»، «افلاطون از بزرگان فلاسفه یونان بوده است» و «ارسطو از بزرگان فلاسفه یونان بوده است»؛ سپس جهت اختصار با هم ترکیب و در قالب یک قضیه بیان شدهاند.
- طبیعیه: به قضیه حملیهای گفته میشود که موضوع آن کلی است و صرفاً مفهوم آن مد نظر است نه مصادیق آن {مثل قضیه «انسان کلی است» که موضوع آن «مفهوم انسان» است نه مصادیق آن؛ زیرا آنچه متصف به کلیت یا جزئیت میشود مفاهیم هستند نه موجودات خارج از ذهن}.
- مهمله: به قضیه حملیهای گفته میشود که موضوع آن کلی است و صرفاً مصادیق آن مدنظر است نه مفهومش؛ اما بیان نشده است که آیا همه مصادیق مد نظر هستند یا صرفاً برخی از آنها {مثل قضیه «دانشجویان وارد کلاس شدند» که موضوع آن «مصادیق دانشجویان» است نه مفهوم آن؛ و اینکه مشخص نیست آیا منظور همه دانشجویان است یا فقط برخی از آنها}.
- محصوره: به قضیه حملیهای گفته میشود که موضوع آن کلی است و صرفاً مصادیق آن مدنظر است و همچنین بیان شده است که چه مقدار از مصادیق در موضوع لحاظ شدهاند {مثل قضیه «همه دانشجویان وارد کلاس شدند» یا «برخی از دانشجویان وارد کلاس شدند» که موضوع آن «مصادیق دانشجویان» است و همچنین با الفاظی مثل «همه» و «برخی» مشخص شده است که منظور چه مقدار از مصادیق است}.
نکته: لفظی که در قضیه محصوره دلالت بر کمیت دارد، «سور» نامیده میشود و غالباً نیز بر سر موضوع آورده میشود {مثل «همه»، «کل»، «هیچ»، «برخی از»، «بعضی از» و ...}. ==> اگر سور دلالت بر همه مصادق کند به آن «سور کلی» و اگر دلالت بر برخی مصادیق کند به آن «سور جزئی» گفته میشود.
قضایای محصوره {از جهت سور و حکم} دارای چهار قسم هستند:
- موجبه کلیه: یعنی محصورهای که سور آن کلی باشد و از جهت حکم نیز موجبه باشد {مثل قضیه «هر انسانی نیاز به نفسکشیدن دارد»}.
- موجبه جزئیه: یعنی محصورهای که سور آن جزئی باشد و از جهت حکم نیز موجبه باشد {مثل قضیه «برخی از انسانها دارای ماشین لوکس هستند»}.
- سالبه کلیه: یعنی محصورهای که سور آن کلی باشد و از جهت حکم نیز سالبه باشد {مثل قضیه «هیچ انسانی بال ندارد»}.
- سالبه جزئیه: یعنی محصورهای که سور آن جزئی باشد و از جهت حکم نیز سالبه باشد {مثل قضیه «برخی انسانها دارای ماشین لوکس نیستند»}.
به عنوان جمعبندی و درک بهتر این اقسام، بیایید یکبار دیگر در قالب نمودار زیر اقسام قضیه حملی از جهت موضوع را مرور کنیم:
در مقدمه این نوشته، قضیه «جزئی، کلی است» را بیان کردیم و قرار شد در این نوشته وجه صادق بودن آن را یاد بگیریم. علت صادق بودن آن این است که این قضیه، یک قضیه طبیعیه است؛ یعنی به مفهوم جزئی در این قضیه توجه شده است نه مصادیق آن. مفهوم جزئی دارای مصادیق متعددی مثل «کوه دماوند»، «علی»، «ماشین حسن» و ... است؛ بنابراین یک مفهوم کلی محسوب میشود و قضیه «جزئی، کلی است» کاملاً صادق است. ==> البته اگر گوینده آن را به عنوان یک قضیه مهمله بیان کرده باشد، به این معنا که مصادیق جزئی را مدرنظر گرفته باشد نه مفهوم آن را، در این صورت قضیه کاذب است.
3.3. تقسیم قضیه حملی موجبه از جهت وجود موضوع
از آنجا که در قضیه موجبه، حکم به ثبوت محمول برای موضوع میشود؛ لازمهاش این است که موضوع به نحوی موجود باشد. برای مثال هنگامی که گفته میشود «علی عادل است»، ابتدا باید «علی» وجود داشته باشد تا بتوان درباره او چنین وصفی را آورد. ==> در این تقسیم بندی، میخواهیم قضایای حملی موجبه را {که موضوعشان باید موجود باشد} از حیث چگونگی وجود داشتن موضوع، به موارد زیر تقسیم کنیم:
- خارجیه: قضیهای است که موضوع آن، فرد یا افرادی است که در یک زمان مشخص موجود هستند. مثل «همه دانشجویان این کلاس برای کنکور ثبتنام کردهاند»، که موضوع آن دانشجویانی است که هماکنون در آن کلاس مشغول تحصیل هستند {و شامل دانشجویانی که قبلاً یا بعداً در این کلاس درس خوانده یا خواهند خواند، نمیشود}.
- حقیقیه: قضیهای است که موضوع آن، افراد موجود در همه زمانها را در بر میگیرد {حتی اگر میلیاردها سال بعد موجود شوند}. مثل قضیه «مجموع زوایای داخلی مثلث برابر دو زاویه قائمه است»، که موضوع آن «مثلت»های موجود در یک زمان خاص نیست بلکه اگر میلیاردها سال بعد یک مثلث موجود شود، این قضیه شامل آن نیز خواهد شد.
در واقع میتوان گفت قضایای حقیقیه در حکم قضایای شرطیه هستند. یعنی مفاد قضیه «مجموع زوایای داخلی مثلث برابر دو زاویه قائمه است» این است که «اگر مثلثی موجود شود، زوایای داخلی آن برابر دو زاویه قائمه میباشد».
1. قضایای حملیه از جهت کیفیت وجود موضوع به سه قسم خارجیه، حقیقیه و ذهنیه تقسیم میشوند. ما در اینجا فقط به توضیح دو قسم خارجیه و حقیقیه پرداختیم.
2. در قضایای سالبه، وجود موضوع ضرورتی ندارد و لذا میتوانیم در مورد اشیاء یا اشخاص معدوم، قضایای سالبه متعددی را بیان کنیم که همگی راست باشد؛ مثل «شریک خداوند عادل نیست» یا «غول زیبا نیست». ==> در این مثالها، «شریک خداوند» یا «غول» اصلاً وجود خارجی ندارند لذا اگر ما عدالت و زیبایی را از آنها سلب کنیم، دروغ نگفتهایم زیرا چیزی که وجود ندارد قطعاً نمیتواند عادل یا زیبا باشد. ==> در این موارد اصطلاحاً گفته میشود این قضایا «سالبه به انتفاء موضوع» هستند؛ یعنی علت سالبه بودن این قضایا، وجود خارجی نداشتن موضوع است {نه اینکه موضوع وجود دارد اما چون ظالم یا زشت است این صفات را سلب کردهایم}.
جمعبندی
در این نوشته بیان شد که قضیه همان جملات خبریای هستند که متصف به صدق یا کذب میشوند. سپس آن را به دو قسم قضیه حملی و قضیه شرطی تقسیم کردیم.
درباره قضیه حملی گفتیم که در آن بدون هیچ شرطی، حکم به وجود یا عدم وجود نسبتی میان دو چیز میشود. سپس با اجزاء (موضوع، محمول، نسبت و حکم) و اقسام گوناگون آن (موجبه، سالبه، شخصیه، طبیعیه، مهمله، محصوره، خارجیه و حقیقیه) آشنا شدیم.
درباره قضیه شرطی نیز قرار شد جهت طولانی نشدن نوشتهها، در نوشتهای مجزا صحبت کنیم.
[1]: محمد خوانساری، منطق صوری، ص197.