معرفة الله

نوشته‌ها

تا کنون 18 نوشته منتشر شده استآخرین نوشته‌هالیست منابع

انتخاب موضوع

پشتیبانی

درباره پایگاهدرباره نویسندهارتباط با نویسندهخبرنامه

چه مقدار خداشناسی برای ما ضرورت دارد؟


چه مقدار خداشناسی برای ما ضرورت دارد؟

مقدمه

در نوشته قبل، ضرورت و فایده خداشناسی و تحقیق در این مسأله برای ما روشن شد؛ حال باید به این سوال پاسخ بدهیم که «چه مقدار خداشناسی برای ما ضرورت دارد؟» آیا همین که اجمالاً بدانیم خدایی و آخرتی هست کفایت می‌کند {یعنی به همان مقدار که عرف متدینین امروزه به آن بسنده کرده‌اند}؟ اگر کفایت نمی‌کند، آیا باید همچون یک متخصص در این زمینه وقت صرف کنیم یا حد مشخصی به نسبت افراد مختلف وجود دارد؟ اگر حد مشخص وجود دارد، چه مقدار است؟

الف) سطوح خداشناسی

مراحل و سطوح خداشناسی را می‌توان به سه سطح کلی تقسیم کرد، که عبارتند از: «1. اولیه و سطحی 2. عمیق و تخصصی 3. میانه (نه سطحی و نه تخصصی)».

1. شناخت اولیه و سطحی

عده‌ای از افراد به دلیل فرهنگ جامعه‌ای که در آن رشد یافته‌اند، اعتقادات والدین، تقلید از افراد مورد علاقه و یا ... بر این باور هستند که خدایی وجود دارد که جهان هستی و از جمله خود آن‌ها را آفریده است. این خدا، خدایی قدرتمند، عالم و احیاناً سخت‌گیر است چراکه اگر خطا کنیم، ما را به جهنّم می‌برد و اگر فرد درست‌کاری باشیم، ما را به بهشت خواهد برد.

اگرچه این سطح از خداشناسی و خداباوری کاملاً بی‌ارزش نیست، اما بسیار سطحی است به طوری که شاید بتوان گفت خدای در ذهن این افراد هیچ شباهتی به خدای واقعی ندارد. این افراد باور دارند خدایی وجود دارد بدون آنکه بتوانند حتی یک دلیل برای اثبات وجود او بیاورند. باور دارند آن خدا جهان هستی را خلق کرده است، اما نمی دانند خلق او چه فرقی با خلق بشر {مثلاً مهندسی که ربات می‌سازد} دارد. باور دارند در مشکلات زندگی باید از او یاری بجویند و به او توکل کنند، اما معنای دقیق توکل را نمی‌دانند. به طور خلاصه، این افراد خدا را کسی همچون من یا شما تصوّر می‌کنند با این تفاوت که بر روی عرش نشسته است و به فرشتگانش همچون یک پادشاه برای اداره جهان دستورات لازم را می‌دهد.

سوال: چه اشکالی دارد اگر شناخت ما از خدا سطحی باشد؟ آیا همین که ملتزم به دستورات او هستیم، کفایت نمی‌کند؟

پاسخ: حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که خود خداشناسی هیچ موضوعیتی نداشته و صرفاً مقدمه‌ای است برای ملتزم شدن به دستورات الهی {که در حقیقت دستورالعمل رسیدن به سعادت و لذت برتر است}، باز هم نمی‌توان پذیرفت که شناخت سطحی کفایت کند؛ زیرا در صورت نداشتن شناخت لازم، حتی شخصی که قصد امتثال اوامر الهی را دارد، در لبه پرتگاه قرار گرفته است.[A]

فرض کنید شخصی با شناخت سطحی و صرفاً به تقلید از دیگران به خداوند ایمان آورده و به دستورات او پایبند است {به این امید که در زندگی پس از مرگ در رفاه و آسایش باشد}. اگر این شخص پس از مدتی به دلیل مواجهه با یک شبهه یا دیدن حوادثی ناگوار، سوالاتی به ذهنش بیاید {مثلاً اینکه اگر خدایی وجود دارد، پس چرا این همه شرارت و سختی در دنیا وجود دارد؟ اگر خدایی هست، چرا در مقابل این همه دزدی، تجاوز، آزار رساندن و ... کاری نمی‌کند؟ چرا حیوانات برای لقمه‌ای غذا باید یکدیگر را تکه تکه کنند؟} چه رخ خواهد داد؟ آیا مدام این سوال را از خود نخواهد کرد که «آیا ممکن است خدایی وجود نداشته باشد و اعمال و زحمات من بی‌فایده باشد»؟

روشن است که در یک لحظه اعتقادات و اعمالش تغییر نمی‌کند، اما وقتی نتوانست پاسخ مناسبی برای این سؤالات و سؤالات بعدی بیابد و از طرف دیگر سخن کسانی که با استناد به این حوادث در پی اثبات عدم وجود خدا هستند را می‌شنود، به مرور زمان اعتماد و اعتقاد خود به خداوند را از دست می‌دهد و نسبت به اعمال دینی که در حقیقت دستورالعمل رسیدن به سعادت و لذت برتر است، بی میل می‌شود تا جایی که بعد از مدتی {که ممکن است چند سال هم طول بکشد} گرایش به خداناباوری پیدا می کند.

[A]: در رابطه با اینکه آیا خود خداشناسی موضوعیت داشته و در رسیدن به سعادت نقش دارد یا نه، در این مرحله نمی‌توانیم اظهار نظر کنیم. اما ان شاء الله در آینده نوشته‌هایی خواهیم داشت که در آنها وجود یا عدم وجود این رابطه را مورد بررسی قرار می‌دهیم {مثلاً در بحث از عدل الهی باید به این سوال پاسخ دهیم که «آیا کارهای خیرِ افرادِ بی ایمان مقبول است و موجب سعادت‌شان می‌شود یا خیر؟»}.

پاسخی که گذشت، یکی از ادله کافی نبودن شناخت سطحی است. دلیل‌های دیگری نیز وجود دارد که این نوشته ظرفیت بیان همه آنها را ندارد؛ امّا شاید بد نباشد به صورت اختصار برخی از آنها را بیان کنیم:

خداباوری ضعیف و سطحی موجب می‌شود که گاه از غیر خدا بیش از خدا بترسیم، یا برای انجام دادن وظایف دینی‌مان، با دیگران رودربایستی داشته باشیم؛ به دیگران امید بندیم و به آنها پناه بریم، و هنگامی که نتوانند کاری برای ما انجام دهند ناامید شویم؛ احساس محبت عمیقی به خدا نداشته باشیم؛ نه از عبادت او لذت چندانی ببریم، نه از قهر و غضبش پروا کنیم؛ خواسته‌های خود را بر خواستۀ خدا ترجیح دهیم، و مرتکب گناه و نافرمانی او شویم؛ به داشته‌های خود مغرور شویم و تکبر ورزیم، و به داشته های دیگران رشک بریم؛ از ناداری‌های خود افسرده و دل‌تنگ شویم؛ به دنیا دل ببندیم و حلال و حرام خدا را جدی نگیریم.[1]

اگر مایل هستید بدانید که آیا خداشناسی شما هم در همین سطح است یا نه، یک راهکار وجود دارد و آن اینکه فرضیه زیر را بخوانید و سعی کنید آن را باطل کنید. اگر توانستید یک دلیل مستدل و عقلی برای ابطال آن ارائه کنید، خوشبختانه شما گرفتار خداشناسی سطحی نشده‌اید {اگرچه حتی با اندک شناختی از خداوند، به راحتی می‌توانید این نظریه را رد کنید}. اما اگر دلتان لرزید و نتوانستید دلیل مناسبی برای رد آن در خود بیابید، نگران نباشید، اگر کمی تلاش کنید و شناخت بیشتری درباره خداوند به دست بیاورید، به مسخره بودن این فرضیه خواهید خندید.

و اما آن فرضیه این است که: فرض کنید جهان دیگری با موجودات متفاوتی وجود دارد. موجوداتی بسیار باهوش‌تر و قدرتمند‌تر از انسان. یک روز یکی از موجودات این جهان، برای پر کردن اوقات فراغت خود، شروع به ساختن چیزی می‌کند. آن چیز جهان ما بود. با اینکه می توانست قدرت، هوش، دانش و توانایی‌های بیشتری به مخلوقاتش بدهد، اما تصمیم گرفت آنها را بسیار کوچک‌تر از خودش خلق کند و بهره کمی از دانش و دیگر توانایی‌ها به آنها بدهد؛ به این دلیل که خودخواه بود و دوست داشت مخلوقاتش محتاج او باشند. با اینکه می‌توانست آنها را در رفاه کامل قرار دهد، اما آنها را به انواع مشکلات مثل کمبود غذا، بیماری و... دچار کرد تا مخلوقاتش مجبور باشند برای رفع نیازشان مدام التماس او را کنند. از طرف دیگر این مخلوقات وقتی قدرت و توانایی‌های خودشان با مخلوقشان را مقایسه می‌کردند، حیرت‌زده می‌شدند و گمان می‌کردند باید مخلوقشان را پرستش کنند. اما من از شما سوال می‌کنم که آیا چنین خالق خودخواهی لایق پرستش و احترام است؟

2. شناخت عمیق و تخصصی

عده دیگری از افراد به دلیل موقعیت اجتماعی آنها، رشته تحصیلی و یا علاقه شخصی‌شان، وقت زیادی برای خداشناسی صرف می‌کنند. طبیعی است، شخصی که مثلاً در جایگاه پاسخگویی به سوالات اعتقادی قرار می‌گیرد، باید شناخت عمیقی در این زمینه پیدا کند تا بتواند به سوالات دیگران پاسخ دقیقی بدهد. البته این سطح از شناخت به راحتی به دست نمی‌آید بلکه سالها تلاش و کار علمی می‌طلبد که از عهده هر کسی بر نمی‌آید.

3. شناخت میانه (نه سطحی و نه تخصصی)

عده‌ای دیگر نیز اگرچه کسب شناخت عمیق و تخصصی را در توان خود نمی‌دانند، اما به شناخت سطحی نیز راضی نشده و برای دستیابی به شناخت بیشتر تلاش می‌کنند. تلاش این دسته از افراد منطقی است؛ به این دلیل که بررسی صحت ضرر محتمل و پس از آن تلاش برای دستیابی به لذت برتر[A]، با شناخت سطحی و اولیه حاصل نمی‌شود و نیاز به تحقیق و بررسی بیشتر دارد البته نه آنقدر که نیاز باشد شناخت عمیق و تخصصی کسب کرد. این مورد مثل آن است که شما قصد داشته باشید به شهر مشهد سفر کنید. به نظرتان با صرف دانستن اینکه شهر مشهد در شمال شرقی ایران قرار گرفته و به دلیل وجود حرم امام رضا علیه السلام در این شهر، از تقدّس و احترام خاصی نزد ایرانیان برخوردار است، برای اینکه به مقصد برسید کفایت می‌کند؟ معلوم است که نه؛ شما باید به میزان لازم با مسیر حرکت آشنایی داشته باشید و خود را برای چالش‌های این سفر {مثل خراب شدن ماشین، گم کردن مسیر و ...} آماده کنید. اما این میزان آشنایی لازم نیست به قدری باشد که شما را متخصص علم جغرافیا کند.

[A]: درباره «ضرر محتمل» و «لذت برتر» در نوشته قبلی، یعنی «ضرورت و فایده خداشناسی» حسابی بحث شد.

ب) حداقل خداشناسی برای عموم مردم

همانطور که بیان شد، عموم مردم توانایی کسب شناخت عمیق و تخصصی در خداشناسی را ندارند؛ به جهت اینکه اوّلاً اشتغال آنها در زمینه‌های دیگر {مثل پزشکی، مهندسی و...} وقت آنها را پر می‌کند {مثلاً از کارگری که تا شب مشغول کار است نمی‌توان توقع داشت متخصص خداشناسی نیز بشود} و ثانیاً همه مردم استعداد و توانایی درک مباحث دقیق عقلی را ندارند و تحمیل چنین وظیفه‌ای بر آنها عادلانه نیست.

اما به نظر می‌رسد توقع شناخت میانه، هم منطقی و هم عادلانه باشد. منطقی است به این دلیل که هدف ما از خداشناسی {یعنی رهایی از ضرر محتمل و کسب لذت برتر} را حاصل می‌کند؛ و عادلانه است به این دلیل که عموم مردم توانایی دستیابی به آن را دارند.

سوال (1): اینکه عموم مردم توانایی کسب شناخت عمیق خداشناسی را ندارند، دلیل بر ضرورت نداشتن آن نمی‌تواند باشد. چه اطمینانی وجود دارد که شناخت میانه برای رسیدن به هدف ما از خداشناسی کفایت کند؟

پاسخ: بله، عدم توانایی به تنهایی دلیل بر ضرورت نداشتن نمی‌تواند باشد؛ اما اگر عدالت و حکمت خداوند را نیز لحاظ کنیم، می‌تواند دلیل محکمی باشد. توضیح مطلب آن است که خداوند هم عادل است و هم حکیم؛ بنابراین کمال و سعادت مردم را وابسطه به چیزی نمی‌کند که توانایی رسیدن به آن را ندارند.[A] خداوند دستور داده است که شغل‌ها و فعالیت‌هایی که زندگی عموم مردم وابسط به آن‌ها است {مثل پزشکی، خانه‌سازی، نانوایی و...} نباید زمین بماند، بلکه در هر عصری عده‌ای به اندازه نیاز جامعه باید عهده‌دار این امور بشوند. از چنین خدایی بر نمی‌آید که چنین وظایفی را برعهده مردم بگذارد و از طرف دیگر توقع داشته باشد شناخت عمیقی که متخصصین سالها برای به دست آوردنش تلاش می‌کنند، کسب کنند.[B] بنابراین اگر بخواهیم رسیدن به سعادت و لذت برتر را وابسطه به شناخت عمیق بدانیم، عدالت و حکمت خداوند را زیر سوال برده‌ایم.

[A]: متوجه هستم که هنوز عدالت و حکمت خداوند ثابت نشده است، اما ناچاریم برای پاسخ به اشکال، این صفات را به عنوان اصول موضوعه بپذیریم و در آینده به اثبات آنها بپردازیم.

[B]: علاوه بر این، شناخت اعتقادی منحصر در خداشناسی نیست، بلکه پس از آن یکسری شناخت در باب نبوت و معاد نیز لازم است. از طرف دیگر شناخت احکام و دستورات خداوند نیز هست. آیا واقعا امکانش هست همه مردم بتوانند در کنار شغل و فعالیتی که دارند، شناخت عمیق در این موارد نیز به دست بیاورند؟

سوال (2): خداشناسی میانه، اگرچه محدوده خاصی از شناخت را معیّن می‌کند، اما خود شامل درجات مختلفی است. منظور از خداشناسی میانه دقیقاً دانستن چه مسائلی است؟

پاسخ: بله، این سطح از شناخت خود دارای درجاتی است {مثلاً می‌توان محدوده شناخت 20 الی 60 درصدی را شناخت میانه نامید}، اما از طرف دیگر نمی توان یک محدوده دقیق را برای همه مشخص کرد. به این دلیل که نیاز مردم با یکدیگر متفاوت است؛ مثلاً نیاز فردی که به دور از فضای مجازی در روستایی مشغول کشاورزی است، فرق می کند با نیاز دانشجویی که مدام با سوالات و شبهات مختلف خداشناسی مواجه می‌شود.

به نظر می‌رسد با توجه به عصری که در آن زندگی می‌کنیم، حداقل میزان خداشناسی برای عموم مردم باید به اندازه‌ای باشد که بتوانند به سؤالات زیر و امثال آنها پاسخ مناسبی ارائه دهند:

1. عموماً خدای متعال را به عنوان آفریدگار، یعنی ایجادکنندۀ این عالم و پدیدآورندۀ حوادث آن می‌شناسیم. اما با پیشرفت علوم گوناگون، به تدریج علت حوادث مختلف کشف شده، و امید است با تلاش بیشتر دانشمندان در رشته‌های مختلف، همه این علل و عوامل معلوم شوند؛ به طوری که بتوان علت هر حادثه‌ای را به دقت مشخص کرد، و بر اساس آن، حتی وقوع همه حوادث بعدی را پیش‌بینی نمود. در این صورت، فرض وجود خداوند به عنوان پدیدآورندۀ این جهان چه ضرورتی دارد؟ آیا همین که می‌دانیم باران چگونه می‌بارد، زلزله چرا پدید می‌آید، موجودات گوناگون چگونه به وجود می‌آیند و با چه شرایطی رشد می‌کنند، و بر اثر کدام عوامل مزاحم رو به افول و نهایتاً نابودی می‌روند، کافی نیست؟ آری؛ به نظر می‌رسد اگر این جهانْ ابتدایی داشته باشد، پذیرفتن وجود خدایی که اولین مخلوق را آفریده است لازم باشد؛ اما آیا جهان ابتدایی دارد؟ به هر حال، نقش خداوند در جهان کنونی، که با قوانین خاص خود و تحت نظام خاصی کار می‌کند، چیست؟ آیا او می تواند وقتی شرایط باریدن باران نیست، باران بفرستد؟ یا جلو زلزله‌ای را که شرایطش موجود است بگیرد؟ بدین ترتیب، معلوم نیست چرا باید دعا کنیم و از او کمک بخواهیم، و در برابر او تضرع و زاری کنیم؟ آیا کافی نیست که برای برآوردن نیازهای خود، سراغ اسباب و علل مادی برویم و این شرایط را فراهم کنیم؟ اگر هم بپذیریم که هر موجودی برای پیدایش خود نیازمند خداوند است، درباره چیزهایی که وجود دارند، و از جمله خود ما، این پرسش مطرح است که اکنون چه نیازی به وجود خدا داریم. به نظر می رسد درباره داشته‌هایمان دیگر به او نیازی نداریم؛

2. ادیان الهی خداوند را موجودی عالم، قادر، خیرخواه و تدبیرکننده همه امور عالَم می‌دانند. در این صورت، این پرسش رخ می‌نماید که چرا در جهانی که تحت تدبیر چنین خداوندی است، این همه نقایص و شرور دیده می‌شود؟ آیا خداوند نمی‌دانست آفرینش جهان به این صورت، موجب این نقایص و کمبودها خواهد شد، یا نمی‌خواست جهانْ عاری از این نقایص باشد، یا نمی‌توانست جهان را بهتر از این بیافریند؟

3. از سوی دیگر، می‌توان پرسید که اگر جهان را چنین خدایی تدبیر و اراده می‌کند، اراده و اختیار ما در وقوع حوادث عالم چه تأثیری می‌تواند داشته باشد؟ آیا پذیرفتن تدبیر عام الهی به این معنا نیست که خواست ما در هیچ چیزی مؤثر نیست و ما مسئولیتی درباره حوادث این عالم نداریم؟ آیا این اعتقادات موجب احساس بی‌مسئولیتی در انسان نمی‌شود؟ آلام بشر را توجیه نمی‌کند، و انسان را سست و بی اراده و بی‌اعتنا به نیازهای فردی و اجتماعی بار نمی‌آورد؟

4. با پذیرفتن اینکه خداوند آفریننده و سازندۀ این عالم است، می‌توان پرسید چرا خداوند در امور زندگی ما ـ اعم از فردی و اجتماعی ـ دخالت و امر و نهی می‌کند؟ آیا اگر مهندسی ساختمانی را طراحی کرده و آن را ساخته باشد، حق دارد برای تمام رفتارهای ساکنان آن ساختمان دستور صادر کند؟ آیا ما نمی‌توانیم با صرف نظر از اینکه چگونه به این جهان آمده‌ایم، و آفریدگاری داریم یا نه، با دانش و تدبیر خود در پی یافتن بهترین راه برای زندگی در این جهان باشیم، و آن گونه که خود می‌خواهیم زندگی کنیم، نه آن گونه که خدا می‌خواهد؟

5. با پذیرفتن وجود آفریدگار جهان، چرا باید او را بشناسیم، و در برابر او خضوع و خشوع و بندگی کنیم؟ آیا شناختن مهندس ساختمانی که در آن زندگی می‌کنیم و اظهار حضوع دائم در برابر او، کار لازم و حتی معقولی است؟ اساساً خداوند با اوصافی که می‌شناسیم، به اظهار بندگی ما چه احتیاجی دارد؟ آیا کارهای مهم‌تری وجود ندارند که وقت خود را صرف آنها کنیم؟

6. چرا با اینکه بسیاری از افرادْ خداشناس و مسلمان‌اند، بهره‌ای از اخلاق و انسانیت نبرده‌اند؟ آیا راست‌گویی، امانت‌‌داری، وفای به عهد و خوش خلقی، در عین بی‌دینی یا نامسلمانی بهتر است، یا دروغ‌گویی، خیانت‌ورزی، بدعهدی و بدعنقی، در عین مسلمانی و خداشناسی؟ خداشناسی و دین‌باوری چه ربطی به خوبی دارد؟ آیا نمی‌توان بدون اعتقاد به آموزه‌های اسلام، یا حتی اعتقاد به خدا، اخلاق خوب و زندگی آسوده و خوشی داشت، و حتی به نیازهای معنوی خود از راهی دیگر و چه بسا مناسب‌تر پاسخ گفت؟

7. کسانی که اعتقادی به خدا ندارند، چه بسا به بسیاری از خواسته‌هایشان می‌رسند، و احیاناً زندگی آبادتر و آسوده‌تری دارند. پس خداباوری در زندگی چه نقشی دارد؟[2]

جمع‌بندی

یک سری اطلاعات ضروری و حداقلی است که همه باید بدانند {مثل اینکه آیا خدا وجود دارد؟، چرا ما را آفریده است؟، کمال انسان در چیست؟ چگونه می‌توان به آن کمال رسید؟ و...}؛ اما اطلاعات دیگری نیز هستند که فقط عده‌ای از مردم {متناسب با نیازشان} وظیفه دارند آنها را فرا گیرند. مثلاً طلبه‌هایی که در زمینه پاسخگویی به شبهات و سوالات اعتقادی فعالیت می‌کنند، باید به صورت تخصصی برای فراگیری این مسائل وقت صرف کنند. اما فردی که وظیفه پاسخگویی و راهنمایی افراد را ندارد، نیازی نیست مسائل جزئی و تخصصی را فرا بگیرند؛ هر چند برای این افراد نیز نمی‌توان حکم کلی داد. مثلاً افرادی که در فضای مجازی فعالیت زیادی دارند و با شبهات مختلف مواجه می‌شوند، نسبت به افراد دیگری که از این فضا دور هستند، به شناخت بیشتری نیاز دارند تا در مواجهه با برخی از شبهات، دلشان نلرزد.


[1]: عبدالرسول عبودیت، مجتبی مصباح، خداشناسی، ص 29.

[2]: عبدالرسول عبودیت، مجتبی مصباح، خداشناسی، ص 26 و 27.

پیشنهاد مطالعه

ضرورت و فایده خداشناسی

ضرورت و فایده خداشناسی

پرداختن به مسائل خداشناسی و یادگیری مباحث آن، نیاز به صرف وقت و انرژی کافی دارد؛ لذا مثل هر کار وقت‌گیر دیگری باید ابتدا بررسی کنیم که آیا صرف وقت و انرژی در این زمینه برای ما فایده ای دارد {که در این صورت برایش وقت بگذاریم} یا نه {که در این صورت وقت و انرژی‌مان را صرف کار دیگری که برایمان مفید است کنیم}؟ در این نوشته قصد داریم به این سوال پاسخ دهیم و درباره ضرورت و اهمیت خداشناسی صحبت کنیم.


ادامه - P2
نظرات شما
ثبت نظر
  • captcha
شمیم ظهور۱۴۰۱/۹/۱۶ در ۲۳:۱۸

با سلام دیگه ادامه نمی دید؟

پاسخ:سلام و عرض ادب
به تازگی خدا یه دوقلو به ما هدیه داده که وقتی برای من باقی نگذاشتن. ان شاء الله کمی سرم خلوت تر بشه ادامه مطالب رو آماده میکنم 💐

شمیم ظهور۱۴۰۱/۷/۲۳ در ۱۳:۵۳

با سلام مطالب این بخش هم بسیار عالی توضیح داده شد و سوالاتی که مطرح شد و جواب های اجمالی آن هم بسیار گویا بود . به عقیده بنده در عصر حاضر و به ویژه در میان افراد دانشجو و تحصیل کرده که شما اشاره فرمودین بخصوص تحصیلات عالیه غیر انسانی که به نحوی دچار علم گرایی محض و به عبارتی علم زدگی مطلق میشنود و پس از رد نظریه های ناموفقی چون فرگشت و داروینیسم دستاویز دیگری چون رائیلیسم و نظم نوین جهانی و هوش برتر و … پیدا میکنند و با علم آمیخته با جهل و خرافه و با شالوده ای از نگاه ادیان تمام باورهای نسل جوان و فرهیخته را به چالش میکشند .چه بسا به راحتی بتوان گزاره های ارایه شده توسط این افراد را به راحتی رد و نقض کرد اما اگر صرفا مطالعات دانشجوی ما در حیطه علوم مادی محض و طبیعت گرایی محض باشد(بدون در نظر گرفتن ابعاد معنوی و ماورالطبیعه آن به معنای بخش روحانی انسان و جهان) دچار سقوط در یک تابع اکیدا نزولی خواهد بود .چرا که مشرکان و کافران و شبهه افکنان امروز با حربه هایی از جنس علم و به ظاهر منطق وارد میشوند پس ضرورت خداشناسی به روش علمی و تخصصی آن بیش از پیش جلوه پیدا میکند.
بسیار بسیار متشکرم که این ضرورت را درک کرده و با مطالب خوب خود به کمک و خواست خداوند متعال این جاده را برای دریافت آگاهانه اصل خداشناسی هموارتر میفرمایید. بی صبرانه در انتظار مطالب بعدی شما هستیم.

پاسخ:🌹❤️🌹

ناشناس۱۴۰۱/۷/۲۲ در ۲۰:۱۶

خداخیرتون بده

پاسخ:🌹

بی نام۱۴۰۱/۷/۲۰ در ۱۳:۵۳

سلام، میخوام یک خداقوت جانانه بهتون بگم که این مبحث رو شروع کردید، واقعا برای کسانی که امروزه متاسفانه متاسفانه فریب فضای مجازی رو خوردند، خیلی میتونه مناسب باشه. من خودم شخصی رو میشناسم که در خانواده ای مذهبی بزرگ شده و دستورات الهی را هم همیشه اجرا میکرد اما موقعی که دانشجو شد و به دانشگاه رفت، کلا اعتقاداتش رو از دست داد و الان به جایی رسیده که میگه اصلا خدایی وجود نداره و…

پاسخ:سلام و عرض ادب، ممنونم 🌹
بله، متاسفانه بعضی از دوستان بدون اینکه شناخت مناسبی پیدا کرده باشن، با سوالات و اشکالات گوناگونی {در دانشگاه یا…} مواجه میشن و به راحتی حکم به نادرستی عقاید دینی می‌کنن.
مسلماً دانشجویی که آشنایی لازم رو نداره نمیتونه بین نظریاتی مثل فرگشت، با عقاید دینی حلقه وصلی رو پیدا کنه لذا عقاید دینی رو ناشی از جهل و خرافه قلمداد میکنه.

فهرست عناوین

نوشته‌ها

تا کنون 18 نوشته منتشر شده استآخرین نوشته‌هالیست منابع

انتخاب موضوع

پشتیبانی

درباره پایگاهدرباره نویسندهارتباط با نویسندهخبرنامه